یکی از دوستانم که سالهاست در زمینه مارکتینگ فعالیت میکند، روزی داستانی تعریف کرد و گفت:
روزی در متروی تهران، فروشندهای وارد واگن شد و بدون مقدمه درباره اهمیت نقش مادر و لزوم احترام به مادران صحبت کرد. در انتهای صحبتهایش، از داخل کیسهای که در دست داشت، یک دستگاه «سوزن نخ کن» درآورد و از مسافران خواست آن را بخرند.
به گفته دوستم که خودش متخصص روشهای مارکتینگ و فروش است، این تنها باری بوده که یک فروشنده توانسته او را متقاعد کند که یک محصول را با دل و جان بخرد. در واقع این دستفروش خواسته یا ناخواسته تمامی فرمولهای مارکتینگ و کپی رایتینگ را رعایت کرده بود و توانسته بود به راحتی محصول خود را بفروشد.
در این مطلب ۳۶ نکته از بهترین کپیرایترهای دنیا نقل شده است. اگر به درستی از این تکنیکهای کپیرایتینگ در تولید محتوا استفاده کنید، یقین داشته باشید که به هدفی که در استراتژی محتوا تعیین کردهاید خواهید رسید.
تمامی بزرگان و نوابغ کپی رایتینگ، تبلیغات و کانتنت مارکتینگ می دانند که تحقیق یکی از مهمترین عوامل موفقیت در این صنعت است. دیوید اوگیلوی؛ پدر تبلیغات، گفته:
ذهن آگاه خود را مملو از اطلاعات کنید تا همیشه کاری برای انجام دادن داشته باشید.
یکی از شاگردان او به نام Gary Bencivenga که با دیگر کپیرایترهای بزرگ نیز کار کرده است، میگوید:” بهترین کپی رایترها همیشه جزو سرسختترین محققان هستند. درست مانند معدنچیان؛ آنها حفر میکنند، پیش میروند، دینامیت کار میگذارند و به کندن زمین ادامه میدهند تا حجم زیادی سنگ معدن به دست آورند. جان کیپلز به من توصیه کرد که همیشه هفت برابر میزان موردنیاز، اطلاعات جالب جمع آوری کنم. تحقیق کردن بهترین راهحل برای اتمام کارهای متوقف شده است.
هر چه اطلاعاتتان بیشتری باشد، امکانات بیشتری برای استفاده در اختیار دارید.
وقتی نمی دانید دیگر چه چیزی باید بنویسید، بهترین راه اضافه کردن نکات جالب است. دیوید اوگیلوی دراین مورد میگوید:
واقعیت را بگویید اما آن را جالب و جذاب بیان کنید. نمیتوانید مردم را از راههای خسته کننده وادار به خرید محصول کنید، شما فقط میتوانید آنها را به خرید کالای خود علاقهمند کنید.
با استفاده از روشهای زیر میتوانید برای مخاطب جذابیت اضافه کنید:
هر نویسنده و هر برند، باید لحن، سبک و روشهای فروش خاص خود را داشته باشد. اوگیلوی میدانست که ساختن یک «شخصیت مشخص» بهترین راه و گاهی تنها راهحل برای متمایز کردن برند خود از دیگران و بدست آوردن سهمی بزرگتر از بازار رقابت است.
قبل از آنکه چیزی را منتشر کنید، اطمینان پیدا کنید که تبلیغ شما به خوبی شخصیت برند شما را به مخاطب نمایش میدهد. این شخصیت باید نشاندهنده سبک، لحن، واژگان وهمچنین وجه تمایز شما با دیگر رقبا باشد و با خواستهها و نیازهای مخاطبان شما نیز تطابق داشته باشد.
دیوید اوگیلوی میگوید:
به طور متوسط، تعداد افرادی که فقط تیترها را میخوانند ۵ برابر افرادی است که متن را میخوانند. با نوشتن تیتر، شما ۸۰ درصد از راه را طی کردهاید!
بحث عنوان به قدری در کپی رایتینگ مهم است که بزرگانی مانند اوگیلوی(Ogilvy) و جان کیپلز(John Caples) در کتابهای خود با موضوع کپی رایتینگ و تبلیغات، فصلهایی را به اهمیت نوشتن تیترهای قدرتمند اختصاص دادهاند.
موارد زیر برخی از بهترین نکتهها برای نوشتن تیتر و عنوان هستند:
(شاید لازم باشد این مطلب از وبسایت copyblogger Magnetic Headlines و همچنین مطلب ۳۶ روش نوشتن تیتر را هم بخوانید)
جان کیپلز عنوانهای موفق را به سه دسته تقسیمبندی کرد. طبق تجربه او عنوانهایی که حس کنجکاوی را تحریک میکنند جایگاه سوم را دارند، تیترهای خبری رتبه دوم را دارند و رتبه اول در میان عنوانها، آنهایی هستند که در مورد علایق کاربر نوشته شدهاند.
کیپلز میگوید:
آنچه را که مخاطب دوست دارد در همه تیترهای خود بگنجانید و از عناوینی که فقط حس کنجکاوی خواننده را تحریک می کنند بپرهیزید زیرا کنجکاوی اغلب به تنهایی برای جذب مخاطب کافی نیست
آلبرت آینشتین این مورد را تمام و کمال توضیح داده است:
اگر نمیتوانید موضوعی را به زبان ساده توضیح دهید، خودتان آن را درست درک نکردهاید.
ساده کردن متن به این معنی نیست که مسائل فنی را کنار بگذارید یا مطالب را در حد فهم یک بچه دبستانی پایین یباورید. معنی این صحبت آن است که باید پیام خود را به شکلی واضح و قابل درک منتقل کنید تا مخاطب منظور شما را به سرعت درک کند.
یوژین شوارتز (Eugene Scwartz) کپیرایترمعروف عقیده دارد در هنگام نوشتن باید تصور کنید دارید برای کمهوشترین مخاطب خود مینویسید.
کپی رایترمشهور، گری هالبرت (Gary Halbert) مثالی در این باره دارد . او داستانی در مورد بهترین ویژگیهایی که یک رستوران میتواند داشته باشد میگوید و خاطرنشان میکند که این ویژگی ها فقط شامل غذای خوب، قیمت مناسب و یا دسترسی عالی نیست. به عقیده او کلید موفقیت یک رستوران پیدا کردن یک جماعت گرسنه است. شما با داشتن این جامعه هدف، میتوانید کار خود را آغاز کنید و نیاز آنها را نیز برطرف کنید.
شما نمیتوانید نیاز ایجاد کنید، فقط میتوانید نیازهای موجود را کنترل و هدایت کنید. با یک محتوای خوب، میتوانید دقیقا آنچه را که مخاطبان شما از قبل میخواستند به آنها بدهید.
این داستان در مورد یکی از مشهورترین متنها در تاریخ کپی رایتینگ است:
در سال 1926، یک کپی رایتر ۲۶ ساله و کمتجربه، تبلیغی برای یک مدرسه موسیقی در آمریکا نوشت که نام او را در تاریخ ثبت کرد.
او به سادگی میتوانست بنویسد:
در ۳۰ روز بدون نیاز به معلم در خانه خود استاد پیانو شوید.
اما او این کار را نکرد.
او بیشتر روی این موضوع تحقیق کرد. او فهمید که رسیدن به درجه استادی در یک ساز بسیار دشوار است و اکثر مردم برای این به سراغ موسیقی میروند تا بتوانند توجه اطرافیان را به خود جلب کنند و باعث حسادت دوستانشان شوند.
کپی رایتر متوجه شد که مقصود اصلی در این تبلیغ، نباید توانایی نواختن ساز باشد، بلکه باید محبوبیت و حس شادی ناشی از نواختن در جمع باشد. او با در نظر گرفتن این موارد، میتوانست این عنوان را بنویسد:
چگونه محبوبترین فرد هر مهمانی شوید!
اما او این کار را هم نکرد!
او میدانست که توصیف محبوبیت موسیقیدانها هم کافی نیست. او نیاز به تصویری داشت که در آن نوازنده فردی باشد که هیچ کس نمی توانست به پای او برسد و دوستانش با دیدن عملکرد او انگشت به دهان میمانند.
بنابراین او این عنوان را برای تبلیغ خود به کار برد:
وقتی پشت پیانو نشستم به من خندیدند، اما همین که شروع کردم!
او با نوشتن این عنوان، فضايی برای نقل داستان خود ایجاد کرد تا خواننده را تشویق به خواندن کل تبلیغ و پیگیری آن کند. در واقع او با همین جمله ساده توانست نقریبا همه کاری را که قرار بود برای تبلیغ این مدرسه موسیقی انجام دهد را کامل کند.
آن کپیرایتر جوان کسی نبود جز جان کیپلز(John Caples)، که بعدها وارد تالار افتخارات کپی رایتینگ و تبلیغات شد.
این تبلیغ کارساز بود چون میتوانست توجه افراد را جلب کند و آنان را به سمت دنیایی بکشاند که خیلیها دلشان می خواست قسمتی از آن باشند و برای اینکه به سمت آن بروند اشتیاق داشتند.
لئو بارنت ( Leo Burnett) که یک مدیر تبلیغات موفق بود، برای اینکه مزایا و ارزش محصولات را به شکلی ساده و قابل فهم ارایه کند، چند آیکون ساده ساخت. یکی از قوانین او در کپیرایتینگ این بود:
کاری کنید که نظرها را جلب کند
درست میگفت! زیرا اگر تبلیغ چشمها را به سمت خود نچرخاند، کسی هم آن را نمیخواهد.
در میان سیل مطالب آنلاین و آفلاین و با وجود خوانندگانی که فقط مطالب را به سرعت اسکن میکنند، افزودن عناصر تصویری بسیارمهم است.
درست مثل نویسندگان و بازاریابها، ما کپیرایترها هم دوست داریم با کلمات بازی کنیم. گاهی به دلیل نوع شخصیت برند و نوع محتوایی که شما انتخاب میکنید این کار مفید است، اما بیشتر اوقات رکگویی و خلاصهگویی از باهوش بودن و پیچیده حرف زدن نتیجه بهتری میدهد.
گری بنسیونگا (Gary Bencivenga)، کپیرایتر میگوید:
در کپی رایتینگ باید شبیه یک فروشنده ماهر کلمات باشید، نه کسی که کلمات خلاقانه و هوشمندانه مینویسد. هرچه مهارت فروش شما پوشیدهترو نامحسوستر باشد، نتیجه کار شما بهتر خواهد بود. کپیرایترهایی که مهارت خود را به رخ مخاطب میکشند مثل ماهیگیرانی هستند که قلاب را به ماهیها نشان میدهند.
این قانون کپی رایتینگ ممکن است چندان خلاقانه به نظر نیاید، اما بهترین کپیرایترها میدانند چه زمانی و چگونه قوانین گرامر و قالببندی محتوا را بشکنند. دیوید گارفینکل میگوید:
من به مشتریانی که سعی میکردند درست بنویسند توصیه کردم که معلم ادبیات خود را اخراج کنند!
صحبت مستقیم و نوشتن درباره محصول به روشی که مخاطب بهتر متوجه شود، همیشه بهتر از ادبی نوشتن و لفظ قلم صحبت کردن است.
یکی از نکتههایی که نباید در کپی رایتینگ فراموش کنید این است که همیشه مجموعهای از ایمیلها، تبلیغات و متنهای تبلغاتی که دوست دارید یا قبلا نتیجه خوبی از آن گرفتهاید را آرشیو کنید. در این صورت، هر وقت که برای نوشتن یک عنوان و یا متن دچار مشکل شدید و چیزی به ذهنتان نرسید، کافی است یک نگاه به آرشیو کپی رایتینگ خود بیاندازید تا مغزتان راه بیفتد و ایده بگیرید.
با ظهور بازاریابی محتوا و پیبردن سازمانها و افراد به ارزش بالای تولید محتوا در دنیای امروز، بسیاری از بازاریابها فقط به خاطر بیشتر شدن محتوا، تولید محتوا میکنند. داشتن یک مجموعه بزرگ از محتوا فقط در صورتی میتواند سودمند باشد که هر کدام از آنها هدفی داشته باشند و در قالب یک استراتژی کانتنت مشخص تعریف شده باشند.
همان طور که دیوید اوگیلوی گفته:
در دنیای مدرن امروز داشتن فکرهای خلاقانه و ناب بیفایده است، مگر اینکه بتوانید آنها را بفروشید.
محتوای هوشمندانه به تنهایی کاری از پیش نمیبرد. باید مطمئن شوید محتوای شما مخاطب را درگیر میکند، اعتماد او را جلب میکند و باعث افزایش فروش میشود.
گاهی اوقات با وجود اینکه کلمات مناسب یا ایدههای بکر داریم اما نمیتوانیم یک خط هم بنویسیم. در این مواقع بهتر است روش پییشنهادی یوژین شوارتزرا امتحان کنید:
با استفاده از این روش، شوارتز هفتهای پنج روز و هر روز ۳ ساعت متن مینوشت و اینگونه بود که تبدیل به یکی از پردرآمدترین کپیرایترهای دهه ۵۰ و ۶۰ شد.
دیوید اوگیلوی میگپوید:
استعداد چیزی است که معمولا در افراد ساختارشکن و یاغی پیدا میشود.
از این که چیزی جدید و متفاوت خلق کنید نترسید. با افراد خلاق و ساختارشکن ارتباط داشته باشید و ببینید چه ایدههایی در ذهن آنها جرقه میزند. از خط فکر و عقاید منطقی خود دور شوید و اجازه دهید ذهن ناخودآگاه شما، ایدههای مختلف را به هم متصل کند. فقط از این طریق است که بهترین ایدههای محتوا و کپی رایتینگ به ذهن شما میرسد.
اگیلوی در این باره گفته:
اگر سعی میکنید افراد را متقاعد کنید تا کاری کنند یا چیزی بخرند، بهتر است از زبان خودشان استفاده کنید؛ همان زبانی که هرروز با آن صحبت میکنند و فکر می کنند. ما کپیرایترهاهمیشه سعی میکنیم از زبان مادری مخاطب استفاده کنیم.
صحبت کردن به زبان مخاطب، کمک میکند آنها راحتتر با ما آشنا شوند، به ما علاقمند شوند و به محصول ما اعتماد کنند، زیرا آنها میتوانند کلمات خودشان را از زبان ما بشنوند. با این کار میتوان آسان تر با آنها ارتباط برقرار کرد و متقاعدشان کرد تا کاری را که شما میخواهید انجام دهند.
اگر زمانی به مشکل برخوردید و دیدید که متن ارتباط خوبی با مخاطب برقرار نمیکند، همه چیز را دوباره چک کنید و مطمئن شوید متن شما همان طوری نوشته شده که مشتریان شما فکر میکنند. اگرخودتان را به جای آنها بگذارید، نه تنها متنتان بهتر میشود، بلکه ایدههای جدید و راهکارهایی برای ادامه تبلیغ کالا منطبق با استراتژی تولید محتوا به ذهنتان میرسد.
کپیرایترها به نویسندگان توصیه میکنند که روی فواید تاکید کنند، نه ویژگیهای محصول. اینها صحبتهای چند کپیرایتر معروف دراین مورد است:
تقریبا همه کپیرایترها روی این موضوع تاکید کردهاند، پس اگر احساس میکنید متن شما موفق نیست، بیشتر درباره فواید محصول خود بنویسید و کاری کنید که تمامی بخشهای تبلیغ شما به سمت توضیح فواید هدایت شوند.
یکی از پیشنهادات خوب شوارز در کپی رایتینگ این است که قبل از فروش، کاری کنید تا مخاطب احساس کند که چیزی از شما گرفته است. این کار باعث اعتماد خواننده به شما میشود. شما میتوانید این کار را از طریق تاکید روی علایق مشترک میان شما و خواننده و یا گفتن یک جمله دوستانه انجام دهید.
افرادی که در یک پادگان خاص دوران سربازی خود را سپری کردهاند، حتی اگر هرگز همدیگر را ملاقات نکرده باشند، به راحتی میتوانند ساعتها در مورد خاطرات سربازی با یکدیگر صحبت کنند. تنها نقطه مشترک این افراد محل خدمت آنهاست و با همین حس مشترک، میتوانند به راحتی با هم دوست شوند
وقتی افراد تنها با خواندن مطلب شما چیزی با ارزش بدست میآورند، یاد میگیرند که به شما اعتماد کنند، به آنچه میگویید باور داشته باشند و به آنچه میگویید عمل کنند. با این روش مخاطب نه فقط از سر کنجکاوی، بلکه به دلیل احساس خوبی که نسبت به برند شما پیدا کرده، با خواندن تبلیغ شما حس میکند که به محصول شما نیاز دارد.
این روش هزاران سال قبل توسط سقراط ابداع شد. این تکنیک سنتی برای متقاعد کردن افراد که امروز توسط فروشندگان اتومبیلهای دست دوم استفاده میشود، این است که تا آنجا که میتوانید افراد را وادار به گفتن بله کنید. وقتی آنها به این کار عادت کنند، احتمال اینکه دوباره به درخواستهای شما جواب مثبت دهند بیشتر میشود. کپیرایتر پاریس لامپروپولوس( Parris Lampropoulos) از این روش به شکلی متفاوت استفاده میکند:
“در هنگام فروش، گهگاه سوالاتی مطرح میکنم، اما اغلب آنها را به صورت یک جمله خبری مینویسم. در بدترین حالت، حداقل یکی از این جملهها خواننده را وادار خواهد کرد که سری به نشانه تایید تکان دهد و این یعنی من یک مشتری جدید به دست آوردهام.
اگر همانقدر که به مزایا و فواید محصول فکر میکنید، درباره احساسات مصرفکننده یا مشتری تحقیق کنید، موفقیت شما قطعی است.
برای ان کار باید از خودتان بپرسید: خواسته قلبی مخاطب من دقیقا چیست؟
می توانید روی احساسات متفاوتی تمرکز کنید، اما احساسات تاثیرگذار قطعا شامل همه احساسات انسانی نخواهند بود.
قویترین و عمیقترین احساسات آنهایی هستند که مانع منطق در انسان میشوند. این احساسات عبارتند از:
وقتی از پاریس لامپروپولوس (Parris Lampropoulos) پرسیدیم که فرآیند داستاننویسی او برای خبرنامههای اقتصادی چگونه است، اینگونه جواب داد:
“اول، به وبسایتهای Fortune، Forbes، و Business Week سر میزنم و هر مقاله ای که بتوانم درباره آن شرکت پیدا کنم میخوانم. سپس کاری غیرمعمول انجام میدهم: مینشینم و نکات جالب هر مقاله را به صورت بولتوار مینویسم. با این کار، میتوانم تمامی زوایا و نکاتی را که تا بحال در فروش آن محصول کشف نشده را پیدا کنم. مجموع این موارد من را به سمت یک نکته کلیدی سوق میدهند. همین که آن نکته را پیدا کنم، بقیه داستان خودش ساخته میشود.
بلاگها و مجلههایی که میبینید ممکن است خیلی متفاوت به نظر بیایند، اما اصول کار همه آنها یکی است:
ابتدا همه منابع در مورد یک موضوع را بخوانید، سپس با دقت بیشتر آنها را بررسی کنید تا جنبههای متفاوت، جالب و ناشنیده آن را بیابید. این موارد میتوانند تبدیل به همان نکات پنهانی شوند که شما برای جلب توجه و خلق ارزش به آنها نیاز دارید.
یکی از قدیمیترین نکتههای کپی رایتینگ این است که لازم نیست از افعال، صفتها و کلمات رایج برای نوشتن استفاده کنید. کلمهای به کار ببرید که پیام را برساند، با احساسات درگیر شود و با تصویرسازی خوب، مشتری را جذب کند. این کار متن شما را قویتر میکند و باعث میشود نقش شما به عنوان یک کپیرایتر کمتر به چشم بیاید و خواننده پیامی که می خواهید منتقل کنید را بهتر ببیند و درک کند.
مارک تواین در این باره گفته است:
تفاوت میان کلمه درست و کلمه تقریبا درست، مانند تفاوت میان نور رعدوبرق و کرم شبتاب است.
از آنجا که جملات معلوم از جملههای مجهول کوتاهتر هستند، قابل فهمتر هستند و مفهوم را بهتر و سریعتر منتقل میکنند. جملات مجهول شما را ضعیف جلوه میدهد و عمل شما را وابسته به عامل دیگری میکنند، درحالی که جملات معلوم قدرت را در دست دارند.
مثلا به جای آنکه بگوییم: به بیش از ۵۰۰۰ مشتری خدمات داده شده است بهتر است بگوییم: به بیش ار ۵۰۰۰ مشتری خدمات دادیم. و یا به جای اینکه بنویسیم کشتی تایتانیک مورد اصابت کوه یخ قرار گرفت بنویسیم کشتی تایتانیک با کوه یخ برخورد کرد.
اگر بتوانید ادعای خود را با واقعیتها و مدارک همراه کنید، خوانندگان راحتتر به شما اطمینان میکنند. این کار باعث میشود مشتریان شکاک هم به محصول یا خدماتی که شما در مورد آن مینویسید اعتماد کنند و به مخاطب دقیقا نشان دهد که شما در مورد چه چیزی صحبت میکنید.
مواردی که میتوانید به عنوان سند و مدرک ارایه کنید عبارتند از:
کلمات قوی و فرمانها مانند «حتما» و «میتوانید» شاید از این نظر که وعده میدهند خطرناک به نظر برسند، اما اگر از آنها استفاده نکنید متن شما ضعیف میشود. در واقع بدون این کلمات شما مانند یک سخنران خواهید شد که با صدای لرزان و ضعیف صحبت میکند.
سعی کنید کلماتی مانند شاید، احتمالا و هر عبارتی که در آن قطعیت وجود ندارد را حذف کنید و به جای آنها از کلمات قوی ومطمئن استفاده کنید. این کار متن شما را تقویت میکند و باعث جلب اعتماد خواننده میشود.
استفاده از مثالهای ملموس باعث میشود متن شما بیشتر به چشم بیاید و در ذهن بماند.
باب بلای (Bob bly)، یکی از بهترین کپیرایترهای آمریکایی میگوید:
از آنجا که اکثر تبلیغات مبهم و کلی هستند، مشخص کردن دقیق موضوع، میتواند آن را از تبلیغات دیگر متمایز کرده و انگیزه بیشتری در خواننده ایجاد کند.
یک بازاریابی محتوای موفق، همیشه با صحبت در مورد مشتری آغاز میشود. دلیلش واضح است؛ هیچ کس دوست ندارد وبسایت یا بروشوری را بخواند که فقط درباره شرکت نوشته شده است. واقعیت این است که حتی بهترین شنوندهها هم بیشتر دوست دارند درباره خودشان بشنوند و بخوانند، به همین دلیل متنهایی که مستقیم با مخاطب حرف میزنند و یا از نگاه مخاطب مسایل را بیان میکنند، نتیجه بهتری دارند.
وقتی تعداد کلمه «شما» در متن دو برابر تعداد «ما» باشد، میتوان نتیجه گرفت که نویسنده توانسته است روی نیازهای مشتری تمرکز کند و احتمالا ترافیک، فروش و دنبالکنندههای بیشتری خواهد داشت.
به عقیده باب بلای، بزرگترین کپیرایتر آمریکا، با انجام این قوانین کپیرایتینگ میتوانید مخاطب را جذب کنید:
بسته به نوع محصول یا مخاطب ممکن است نیاز نباشد سراغ هر ۸ مورد بالا بروید. مثلا شاید برندهای معروف نیازی به ارایه مدرک نداشته باشند، اما رعایت این موارد همیشه میتواند متن شما را قویتر کند.
استفاده ازجملات تصویری نه تنها کمک میکند خوانندگان فورا موقعیت خودشان و منظور شما را متوجه شوند، بلکه در ذهن افراد درگیری ایجاد کرده و محتوایی ماندگار ایجاد میکند. همچنین میتوانید یک شعر ادبی یا جملاتی ریتمیک به کار ببرید تا خواننده را تشویق به خواندن و یا شنیدن متن خود کنید.
بسیاری از نویسندگان قسمتهای مهم متن را برای آخر مطلب میگذارند، درحالی که بهتر است برعکس باشد. خوانندگان اغلب متن را تا پایان نمیخوانند و برای اینکه مشتری را جذب کنید، مطالب قوی و مهم را در ابتدای مطلب خود قرار دهید
Steve Slaunwhite یکی دیگر از کپیرایترهای معروف میگوید:
بعد از سالها تجربه فهمیدهام که کلید متقاعد ساختن افراد این است که اعتماد سازی کنید. اگر این کار را خوب انجام دهید، حداقل شانس این را دارید که با خواننده وارد تعامل شده و او را متقاعد به انجام کاری کنید. لبته اگر این کار را به خوبی انجام ندهید، هنوز امیدی هست و تکنیک های رنگارنگ کپی رایتینگ میتواند شما را نجات دهد.
گارانتی و ضمانتهای معتبر و شرایط و قوانین بازگشت محصول و حفظ حریم خصوصی
این مورد در واقع همان تئوری «حمله رعدآسا»است که وینستون چرچیل آن را مطرح کرد. او عقیده داشت در بیان نکات مهم نباید خیلی زیرکانه و در لفافه صحبت کرد. ریچارد پری ( Richard Perry) میگوید:
مانند رانندگان جرثقیل عمل کنید؛ ابتدا یک ضربه بزنید، سپس به عقب برگردید و دوباره ضربه بزنید. در انتها، ضربه سوم را سریع و انفجاری وارد کنید.
اگر چیزی مهم است، آن را در ابتدا، وسط و در انتهای مطلب تکرار کنید.
باب بلای میگوید: این که مخاطب را متقاعد کنید که محصولی بهتر از دیگران دارید کافی نیست، باید به آنها نشان دهید سودی که از خرید محصول شما عایدشان میشود بسیار بیشتر از پولی است که میپردازند.
نشان دادن ارزش کلی محصول، تکنیکی است که به آن «قطره ای در سطل» (DITB) میگویند؛ یعنی وقتی که خریدار هزینه محصول را به نسبت سودی که از خرید آن میبرد ناچیز بشمارد. این کار برای دریافت ایمیل و اطلاعات افراد در ازای خواندن مطالب و یا خرید از سایت شما جواب میدهد. در این شرایط خریدار حاضر است زمان، ایمیل شخصی و یا هزینهای را بپردازد تا به چیزی که میخواهد برسد.
اگر به صورت مشخص از خواننده درخواست انجام کاری را نکنید، طبیعتا آنها را از دست میدهید. هر چه مینویسید اعم ازمطالب بلاگ، پستهای شبکههای اجتماعی و پیامکهای تبلیغاتی و آگهیهای تلویزیونی، باید در انتهای آن مخاطب را تشویق به انجام کاری کنید.
برای کسب نتیجه بهتر، اطمینان حاصل کنید که CTA شما موارد زیر را دارد:
کپی رایتر دیوید گارفینکل میگوید:
محتوای موفق متنی است که مانند صحبت شخصی نوشته شده باشد و از زبان خیلی رسمی مدرسهای یا متون گیج کننده دانشگاهی استفاده نکرده باشد.
پیشنهاد او آسان و خودمانی نوشتن است، طوری که انگار دارید با مخاطب رو در رو صحبت میکنید. تحقیقات نشان میدهد ایمیلهای شخصیسازی شده و نوشته شده بر اساس نوع مخاطب،بهتر از ایمیلهای رسمی که در حجم بالایی فرستاده میشوند جواب میدهند. از این رو بیشتر بازاریابهای اینترنتی تلاش میکنند برای هر گروه از مخاطبان لحن و فرم متفاوتی را استفاده کنند.
برای آشنایی با شیوه نوشتن به زبان شخصی، میتوانید مطلب یک ترفند ساده برای تقویت فن نویسندگی را بخوانید.
کلمه AIDA مخفف Attention, Interest, Desire, Action (به معنی توجه، ایجاد علاقه، خواستن و عمل) است و یکی از فرمولهای محبوب کپیرایترها برای نوشتن مطالب است. پیروی از یک فرمول خاص، کار شما را برای نوشتن مطالب و گم نکردن استراتژی محتوا (content strategy) آسانتر میکند.
فرمولهای جهانی زیر، برخی از بهترین روشها برای رعایت اصول کپی رایتینگ هستند:
شاید فکر کنید تا امروز همه ترفندها و روشهای موثر در کپی رایتینگ حداقل یک بار امتحان شدهاند، اما با توجه به تکنولوژیهای جدید و تغییر روشهای توزیع محتوا، هنوز روشهای بسیاری برای دسترسی به مخاطب وجود دارد. به عنوان یک کپیرایتر باید همیشه تکنولوژیهای روز را بشناسید، داستان موفقیت و متنهای کپیرایترهای دیگر را بخوانید و از همه مهمتر اخبار جامعه خود را دنبال کنید. آگاهی از مسایل جامعه و با خبر شدن از اخبار روز میتواند شما را یک قدم جلوتر از بقیه قرار دهد و متن شما را به مخاطبانی برساند که اخبار داغ و ترندهای روز را دنبال میکنند.
در پایان باید گفت کپیرایتینگ ترکیبی از هنر نویسندگی، علوم مارکتینگ و بازاریابی و از همه مهمتر خلاقیت است و همیشه یک راهحل جدید و کشف نشده برای نوشتن متنهای تبلیغاتی خوب وجود دارد.
فراموش نکنید تکنیکهای کپیرایتینگ و کانتنت مارکتینگ همیشه جواب دادهاند و خواهند داد!
:
عمده فعالیت من در زمینه کپیرایتینگ، مشاوره بازاریابی و تبلیغات، تدوین برندبوک، بیزنس پلن و مارکتینگ پلن و همچنین مشاوره و راهاندازی فروشگاههای اینترنتی است.
«سونیک برندینگ» یا طراحی اصوات برند شامل «سونیک لوگو» ( لوگوی صوتی یا جینگل)، طراحی صداها و افکتهای اختصاصی نرمافزار و اپلیکیشن و همچنین ساخت موسیقی برند از دیگر فعالیتهای من است.
2 Comments
مقاله کاملی بود ممنون
ممنونم