در سال ۱۳۸۸ مصاحبهای با سعید رودباری، نوازنده صاحبنام اما بی ادعای تنبک داشتم. سعید رودباری متولد سال 1334 در شهر تهران است و در سالهای بعد از انقلاب بیشتر روی تدریس متمرکز شد و به جز چند اجرای خصوصی، هرگز حاضر نشد در رسانههای جمعی و یا مصاحبهها حاضر شود. در این مطلب، برای اولین بار متن کامل مصاحبه با سعید رودباری منتشر شده است و در آن راجع به مباحث کمتر شنیده شده موسیقی ایران صحبت شده است.
حسين تهرانی زماني گفته بود:«پیش از این ما تنبکنوازان مثل صفرِ قبل از عدد بودیم. حالا آمده ایم بعد از عدد نشستهایم».
سعید رودباری يكي از پيروان مكتب تنبكنوازی حسين تهراني، سالهاست به دور از هياهو مشغول تدريس و نوازندگی تنبك است. وي تا قبل از سال 1370 و انتشارآلبوم «شور آفرین» كنسرتها و اجراهای خصوصی فراواني با اساتيد موسيقی ايرانی داشته كه هنوز منتشر نشده است. آثار منتشر نشده او شامل همنوازی با نوازندگان بزرگی همچون یاحقی، شهناز، فضل ا..توکل و فرهنگ شریف است. وی همچنین كنسرتهای متعددی نيز در داخل و خارج كشور داشته است كه از آن ميان مجموعه كنسرتهای او با فرهنگ شريف با استقبال خوب اهل موسيقي مواجه شد. رودباريان پس از سالها سكوت امروز از موسيقی و معضلات آن سخن میگويد. گفتههای وی هشداری است براي اهالی موسيقی سنتی ايران و اين سوال را در ذهن تداعی میكند كه آيا نوازندگان هنوز هم یک صفرِ بعد از عدد هستند يا نه؟
قبل از اینکه به موسیقی امروز بپردازم میخواهم وضعیت موسیقی در دوران گذشته را يادآوری كنم. شاید دوره اوج موسیقی ایران در زمان ساسانیان باشد. زمانی که موسیقیدانان در رده نجبا و بزرگان قرار داشتند. نتیجه چنین رويكردی ظهور هنرمندانی مثل نکیسا و باربد است. متاسفانه در ادوار مختلف ایران مورد تاخت و تاز مهاجمین قرار گرفته است و این مسئله در آثار هنرمندان هم نمود پیدا كرد. علاوه بر اين حاكمان و پادشاهان هميشه از هنر استفاده ابزاری ميكردند و نوازندگان بزرگ از ترس قطع انگشتانشان مجبور به نواختن در دربار پادشاهان بودند. البته لازم است بگویم که این مشکل فقط مختص ایران نبود وکلیسا هم در گذشته موسیقی را شیطانی میدانست و انگشتان نوازندهها را میشکست.
موسیقی ایران با تاسيس راديو در سال 1319 به نقطه عطف و شكوفايي مجدد رسید. رادیو ایران در آن زمان به موسیقی به عنوان یک رکن اساسی در برنامههاي خود نگاه میکرد. من نمیخواهم بین امروز و گذشته رادیو مقایسهای انجام دهم، اما هرگاه صدا وسیما یک مدیر لایق و ارزشمند داشته، از فرهنگ این مملکت دفاع کرده است. هیچ کس هم این کار را بهتر از مرحوم« داوود پیرنیا» انجام نداد. پیرنیا از خانوادهای بسیار سرشناس بود و با تدبیر و درایت خود توانست بزگترین اساتید ایران را در زیر سقفی به نام رادیو گردآوری کند. این مرد بزرگ با توانایی خود توانست نوازنده ها را در تهران دور هم جمع کند و علیرغم اینکه رادیوی سابق که در میدان ارگ قرار داشت امکانات محدود و فضای کوچکی داشت، آثاری به مراتب ارزشمندتر از تولیدات امروز صدا وسیما ارایه کرد. دليل اين امر فقط شناخت كافي مدیران رادیو از موسیقی و فرهنگ جامعه آن روز بود.
آقای فریدون شهبازیان نوارنده و آهنگساز بسیار فرهیختهای هستند. اما در زمان ایشان موسیقی ایراني هیچ پیشرفتی نداشت. البته مشکل همیشه وجود داشته و به عنوان مثال مشیر همایون شهردار مسئول وقت شورای موسیقی به دلیل اختلاف با ادیب خوانساری تعدای از آثار ضبظ شده ایشان را از بین برد. آقای شجریان هم بار اولی که به رادیو مراجعه کردند، به بهانه کمبود بودجه پذیرفته نشدند و فضل الله توکل نوازنده سنتور نیز با وساطت پرویز یاحقی پذیرفته شدند. هرچند شاید این نکته به دلیل سختگیری و وسواس مدیران در انتخاب نوازندگان بود. اما متاسفانه امروز در شورای موسیقی شاگردان درجه دو و سه بعضی اساتید، مسئول امتحان گرقتن از موسیقیدانان هستند و اين امر به دليل ضعف در عملكرد مسئولين است.
من اینطور فکر نمی کنم. بعد از انقلاب شکاف عظیمی بین موسیقیدانان و صدا و سیما بوجود آمد. اساتید و بزرگان موسیقی یکی از ارکان اصلی موسیقی سنتی هستند ولی متاسفانه آقای شهبازیان نتوانستند از این سرمایه استفاده لازم را داشته باشند و بیشتر به سمت موسیقی پاپ گرایش داشتند. البته در این زمینه هم موفق بودند. در رادیوی سابق برنامه های ارزشمندی مثل گل ها، گلهای رنگارنگ، گل های صحرایی، یک شاخه گل، برگ سبز ، گل های تازه ضبط شد که امروز به عنوان مرجعی برای موسیقی سنتی هستند. حتي بعد ازفوت مرحوم پیرنیا، آقای میر نقیبی برنامه تکنوازان را در رادیو تولید کرد که هنوز هم رادیوي ما از آن آثار استفاده میکند.
بايد توجه داشت كه لطفی و مشكاتيان هم در مکتب موسیقیدانان گذشته پرورش یافتند. در حال حاضر هم آثار برجسته محدود به چند نوازنده و آهنگساز خاص میشود و این تعداد اثر برای کشور جوان ما بسیار ناچیز است. امروز ما نوازندگان زیادی داریم اما حتی همان سقف کوچک رادیو را ندارند. امروز برای شرکت در یک جشنواره و یا برگزاری کنسرت باید تا 48 ساعت قبل از شروع برنامه دنبال مجوز باشید. در انتها هم کمبود سالن، امکانات ضعیف و صدابرداران ناآشنا به موسیقی سنتی باعث افت کیفیت کار میشوند. این مسایل باعث بی میلی موسیقیدانان به حضور در صحنه میشود. به نظرم هنوز هم میشود با گردآوری موسیقیدانان با تجربه این هنر را نجات داد. تعداد آموزشگاهها و نوازنده های خوب امروز بسیار بیشتر از گذشته است و بايد از اين جوانان نيز حمايت شود.
قطعا جشنواره یک اتفاق خوب است. اما اگر در کشور ما هم بخش خصوصی اجازه برپایی جشنواره داشته باشد قطعا نوازنده ها و مخاطبین بیشتری جذب خواهند کرد. در سالهای اولیه جشنواره فجر سازهای خوبی شنیده شد. اساتید بزرگی مانند فرهنگ شریف فقط به خاطر مردم در این جشنواره ها شرکت کردند. اما زمان ثابت کرد که هدف از این جشنوارهها فقط موسیقی نبوده و امروز نوازندگان بزرگ با جشنواره ها قهر کرده اند. اساتیدی مانند آقای شریف زمانی فقط بخاطر مردم در این جشنوارهها شرکت کرد اما امروز که به کهولت سن رسیده اند هیچ کس از او یاد نمی کند.
در حال حاضر وضعیت موسیقی بسیار اسفناک است. عزیزانی مانند فرهاد فخرالدینی از ارکستر ملی کناره گیری کرده اند. مگر ما چند نفر مثل ایشان داریم که به موسیقی غرب و شرق آشنا باشد؟ تمامی ارکسترهای رادیو و تلویزیون تعطیل شدهاند. مدیران اجرایی در ارشاد و صدا و سیما سواد موسیقی ندارند و این قدر نوازندهها را در راهروها به دنبال مجوز میدوانند که رمقی برای اجرا نمیماند. نوازندگان قدیم تا سنین بالا بخوبی ساز میزدند اما امروز اساتیدی مانند آقای مشکاتیان و محمدعلی کیانی نژاد به دلیل فیلترهای ارشاد و صدا و سیما دچار مشکلات روحی و جسمی شدهاند.
در گذشته آهنگساز، خواننده و شاعر با هم زندگی میکردند. اما امروز شما آهنگ را تحویل صداوسیما می دهید اما شاعر مجبور است براساس استانداردهای تعیین شده دوباره شعر را اصلاح کند. در نهایت هم نوازندگان باید تک تک در استودیو حاضر شوند و یک آلبوم بدون اینکه نوازندگان همدیگر را بشناسند تولید میشود. در گذشته همه نوازندگان با فقط دو میکروفن کار را بصورت زنده ضبط میکردند. تولید موسیقی فاخر کار هر کسی نیست و من آهنگسازانی را میشناسم که تمام زندگی خود را فروختند تا بتوانند یک کار ارزشمند تولید کنند.مشاهده وضعیت این اساتید باعث دلسردی جوانان میشود.
البته من به گواه تاريخ پر فراز و نشيب هنر اين كشور میگویم که این لشکر تازه نفس موسيقي بالاخره راه خود را پیدا میکند. این جوانهها برای سبز شدن تنها به یک باران احتیاج دارند
موسیقی همیشه بر مبنای زمان حرف خود را زده است. سرعت زندگی امروز بر روی هنرمند هم تاثیر میگذارد و منطقي نیست که امروز کسی مانند صبا ساز بزند. در تمام هنرها، موزیسینها اولین کسانی هستند که با تغییرات جامعه هماهنگ میشوند. مثلا سینمای بعد از انقلاب سالها طول کشید تا خودش را پیدا کند، اما موزیسنها از همان شب اول آثای جاودان تولید کردند. این هماهنگی با تغییرات اجتماعی البته تاثیرات مخرب هم دارد. زیرا به دليل اهميت كاركرد اجتماعي موسيقی، سياستمداران انتظار ساخت موسيقي سفارشي دارند و بالطبع موسيقی زودتر از بقيه هنرها آسيب ميبيند.
من از علی اصغر بهاری اسامی تعدادی از نوازندههایی را که ایشان به خاطر داشتند شنیدهام. اما تا قبل از حسین تهرانی تنبک هیچگاه نتوانسته بود به عنوان یک ساز مستقل مطرح شود. ایشان با نبوغ خود تمامی ریتمها و تکنیکهای قدما را دستهبندی کردند. جلیل شهناز بارها داستان ملاقات مكس روچ (max roach) نوازنده درامز آمريكايي با آقاي تهرانی را تعريف كردند. اين نوازنده سياهپوست كه در جشن هنر شیراز شركت كرده بود درباره حسين تهراني گفت: «صداهايي که از پوست و چوب تمبك تهراني شنيده ميشود از همه طبلهای درامز من درنمی آید.».
البته در تاريخ تنبك اساتید دیگری هم مطرح هستند. مثلا بزرگترین مدرس ساز تنبک امیرناصر افتتاح است. او از همان ابتدا با نت تدریس میکردند و تا پایان عمر متعهدانه این کار را انجام داد. افتتاح قبل از اجرا ریتم ها را بررسی میکرد و با انتخاب یک ریتم مادر، اجرایی بسیار شکیل و منظم و ارایه میکرد اما متاسفانه امروز کمتر از او صحبت میشود.
البته نوازندگان برجسته تنبک در بداههنوازیها هنوز هم بر اساس دورهای موسیقی ایرانی می نوازند. اما موسیقی زبان جهانی خود را دارد و نتنگاری بهترین وسیله برای ارتباط نوازندگان و آموزش است.
در قدیم این اختلافات نبود. تا زمانی که بزرگترهای این عرصه در قید حیات بودند کسی جرات بحث و ایجاد اختلاف نداشت. تمامی این اساتید نوازنده های خوبی هستند ولی این اختلافات به موسیقی ایرانی ضربه میزند. هنرمند خوب باید اصالت کار و ادب گفتاری خود را حفظ کند. خوشبختانه آثار همه این اساتید ثبت و ضبط شده و این بزرگترین مرجع برای قضاوت در مورد آنان است. البته كارنامه محمد اسماعیلی به دليل. همنوازی با آقای فرامرز پایور بسيار درخشان است. پايور ریتمهای سریع و پیچیده ای در کارهایش داشت و از آنجاييكه به نوازنده تنبک اجازه تکنوازی میداد، تمامي نوازندگان دوست داشتند با او همكاری كنند. در مورد بهمن رجبی هم فقط کارهای ایشان می تواند مورد قضاوت قرار گیرد و مجادله و متهم کردن دیگران ارزشی ندارد.
همه ما نوازنده ها حلقه یک زنجیر هستیم. وظیفه ما اتصال حلقه گذشته به آینده است. در این بین ممکن است سبک من در نظر اساتیدم و یا جوانان نسل بعد مقبول نباشد. اما وظیفه من فقط انجام کار صادقانه در قالب تواناییها و شرایط زمان خودم است. پیشینه، رفتار و گفتار هنرمند است که به جایگاه وی ارزش میدهد و نه فقط سبک و تکنیک، چون تکنیکها همیشه در حال رشد و تغییر هستند.
سازهای ملی هر کشور بر اساس شرایط اقلیمی و نیازهای آن کشور طراحی شدهاند، بنابراين به راحتی نمیتوان به ساختار آنها دست زد. تنبک هم در مناطق مرکزی ایران که آب و هوای خشک دارد مورد استفاده قرار میگیرد و به نظر من در این شرایط نیازی به تغییر بدنه ندارد. مثلا تنبکهای گلی و فلزی صدایشان زنگ زیادی دارد. تغيير در اندازه دهانه تنبک هم باعث مشكلات صدادهی ساز ميشود.
این تغییرات باعث پیشرفت تنبک است اما باید توجه داشت که در محیطهای مربوط، فقط پوست تنبک صدمه نمی بیند بلکه در بلند مدت چوب هم رطوبت را جذب می کند. بنابراین باید به دنبال راهحلی باشیم تا علاوه بر رفع مشكل، ساختار سنتی ساز تغییر نکند.
برادر بزرگترم ویلن میزد و من تا حدی گوشم با موسیقی آشنا بود. در سال 1349 وقتی چهارده سال داشتم در عروسی برادرم گروهی متشکل از دو سنتور و دو تنبک دیدم و از همان شب به تنبک علاقهمند شدم. برادر دیگرم هم مسحور صدای سنتور شد و روز بعد هر دو به بازار رفتیم. آن روز من یک تنبک حلبی خریدم و برادرم هم یک سنتور خرید و تا سال 1355 ما فقط با گوش کردن به برنامههای رادیو به صورت گوشی ساز میزدیم.
در سال 55 به مرکز حفظ و اشاعه موسیقی رفتم و در خدمت استادم آقای مرتضی اعیان تنبک را آموزش دیدم. تا قبل از آن من همه ریتم ها را میدانستم و اجرا میكردم اما در این کلاسها من نت را هم یاد گرفتم. علاوه بر این، در مجالس و نشستها به صورت پراكنده از ساز امیر ناصر افتتاح هم بهره میگرفتم و از سال 1360 همزمان با تدریس، شروع به ساخت ساز کردم.
خطمشی من در آموزش همان چیزی است که از اساتیدم فرا گرفتم. اما اگر در کلاسها احساس کنم که فردی قابلیت بیشتری دارد، به او دستگاههای موسیقی ایرانی را هم یاد میدهم. به علاوه، هر از چند گاه در کلاس اجراهای زنده هم برگزار میکنم تا نوازندههای جوان با موسیقی اصیل آشنا شوند و اجرای واقعی را تجربه كنند.
به نظر من 12 یا 13 سالگی سن مناسب برای آموزش تنبک است، چون تنبک نیاز به دستانی قوی دارد و کودک زودخسته میشود. البته يكي از شاگردانم به نام خانم حكيم الهي كتابي به نام «لطف تمبك»براي كودكان منتشر كردهاند كه بسيار موفق بوده است.
اتفاقا در سال 1374 مجموعه ای از ریتمهایی که در طی سالهای نوازندگی جمع آوری کردهام را تدوين كردم که تاکنون به احترام اساتید بزرگترم آن را منتشر نکردهام. این کتاب حاوی جملهبندیهای بلند و گفتگوهای ریتمیک است که به زودی آن را برای هنرجویان منتشر ميکنم.
عمده فعالیت من در زمینه کپیرایتینگ، مشاوره بازاریابی و تبلیغات، تدوین برندبوک، بیزنس پلن و مارکتینگ پلن و همچنین مشاوره و راهاندازی فروشگاههای اینترنتی است.
«سونیک برندینگ» یا طراحی اصوات برند شامل «سونیک لوگو» ( لوگوی صوتی یا جینگل)، طراحی صداها و افکتهای اختصاصی نرمافزار و اپلیکیشن و همچنین ساخت موسیقی برند از دیگر فعالیتهای من است.